ستایش ستایش، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

ستایش

تشکر از خاله لیلا

1390/1/30 4:50
نویسنده : ستایش
378 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خاله جونم  خوبین ؟ عمو حامد خوبه ؟ شمال دیدمتون خیلی باحال بودین  ولی چرا بی خبر از شمال رفتین ؟ ایشااله زودتر دوباره ببینمتون . ممنونم که به بهم سر زدین . خیلی دوستون دارم . بووووووووووووووووووووس .

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان
14 فروردین 90 15:24
سلام دختر قشنگم . چطوری مادر جان ؟ امروز تصمیم گرفتم برات به نامه خوشگل بنوسیم . آخه من که الان نمی تونم ببینم چقدر بزگ شدی چه شکلی شدی شکل منی یا شکل بابایی هر جوری که باشی جیگر مامانی الان حسابی تکون می خوری گاهی وقتا که صدات می کنم سریع خودتو تکون می دی . آخه وقتی این کارا رو می کنی دوست دارم زودتر بیای پیشم تا بغلت کنم . باهات حرف بزنم . بهت لباسای خوشگل بپوشونم . بوست کنم و ..... امروز خاله زهرا از قشم برات یه عالمه لباسای خوشگل آورده من از طرف تو ازش تشکر کردم . وقتی خودت اومدی یادت باشه بوسش کنی و ازش تشکر کنی . باشه مامان جان . بابایی هی می پرسه پس دخترمون کی میاد دوست دارم ببینمش . بدو دختر گلم زودتر بزگ شو بیا پیشمون لفلک بابایی گناه داره . هر دوتامون واسه اومدنت لحظه شماری می کنیم . مواظب خودت باش قول بده زود زود بیای مادری من . دوست دارم
خاله ليلا
3 اردیبهشت 90 15:41
سلام نفسسسسسسسسسسسسخوبي خاله جون؟ببخشيد دير به دير ميام،اين روزها سرم خيلي شلوغهشمال با ماماني خيلي خوش گذشتكلي باهات حرف زديم و بازي كرديم.موقع رفتن خواب خواب بودي،بيدارت نكرديم. خيلي منتظرتيم هاماماني رو ببوس نوووووووسسسسسسسسسس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ستایش می باشد