ستایش ستایش، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

ستایش

آخرین روز کاری

سلام دوستای قشنگم . اومدم باهاتون خداحافظی کنم . البته نه واسه همیشه ها . واسه چند روز . امروز روز آخریه که مامان میاد سرکار . الان با هم رفتیم و مامان از همه خداحافظی کرد . کلی برامون دعاکردن و به مامان گفتن که زود برگرده بیاد شرکت . منم یواشکی بهشون گفتم دوستشون دارم . ایشااله که من بچه خوبی باشم و مامانم رو اذیت نکنم تا بتونه زود بیاد سرکار پیش دوستاش . بوووووووووووووووووووووووس .   ...
25 خرداد 1390

دیشب مهمون داشتیم

سلام دوستای خوبم . خوبین ؟ منم خوبم . دلم براتون تنگ شده بود خیلی وقت بود سرنزده بودم . دیشب مهمون داشتیم مامان اعظم و عمه اینا  اومده بودن وسایل منو ببینن . خیلی خوششون اومده بود همشون از مامان تشکر کردن . تازه مامان اعظم برام یه چرخ خیاطی بامزه خریده بود عمه آزاده هم برام یه عروسک با موهای بنفش . تازه شعر هم می خونه . ...
21 خرداد 1390

گنجشکک ناز نازی

گنجشکک ناز نازي جيک و جيک وجيک صدا کرد پريد لب حوض نشست به آب حوض نگا کرد دوتا ماهي قرمز ميون حوض آب ديد گنجشکک نازنازي به هر دو ماهي خنديد دو تا ماهي قرمز گنجشکه را که ديدن هي ميون حوض آب چرخيدن و چرخيدن دوتا ماهي و گنجشک با هم چه حرفا گفتن رفيق شدن سه تايي گل گفتن و شنفتن ...
18 خرداد 1390

یه گوجه دیگه به دنیا اومد

مبارکهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه . به به خوش اومدی گوجه جون . آخه می دونین خدا دوباره یه گوجه خوشگل به ما داده . امروز صبح بچه عمه آزاده به دنیا اومده یه پسر کاکل زری . اسمشو گذاشتن " امیر محمد " . وای نمی دونین چقدر دوست دارم ببینمش . فرداد مامان و بابا می خوان برن از بیمارستان بیارنش . آخه پس من کی میام تا بتونم با گوجه بازی کنم . ...
18 خرداد 1390

تفریح یک روزه

سلام دوست جونیا . خوبین ؟ من حالم خوبه خوبه . این روزا مامان از دستم شاکی می شه هی بهم میگه بچه جان آخه چرا اینقده راه میری یه جا بشین دلم سوراخ شد  خوب چیکار کنم آخه اینجا جام خیلی تنگ شده دارم خفه می شم مجبورم هی خودمو تکون بدم مامان جونم راستی جمعه دایی سعدی با زن دایی اومدن خونه ما بعدش با هم رفتیم خونه دایی یاسین . زن دایی نهار درست کرد رفتیم جنگل خیلی خوش گذشت مهدی یا عالمه بزرگ شده بود اولش هی حجالت می کشید بعدش دیگه خوشحال شد وقتی ما رو دید هی به بابایی می گفت عمه ( یعنی همون عمو ) ...
8 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ستایش می باشد