داداش امیر محمد
سلام . خوبین ؟ من خیلی خیلی حالم خوبه . آخه الان 2 ماهه که عزیز اومده پیشم دیگه نمی رم خونه مامان اعظم . از اومدن عزیز خیلی خوشحالم چون دیگه مامان کله سحر بیدارم نمی کنه و تا ساعت 10 می خوابم عزیز برایم غذاهای خوشمزه درست می کنه و یه عالمه باهام بازی می کنه ولی یه چیزی هست دلم برای خونه مامان اعظم تنگ می شه آخه امیر محمد هر روز اونجاس . دیگه کمتر می یاد خونه امان از دست این عمه آزاده تنبل . دیشب مامان اعظم با عمه اومدن خونه ما واااااااااااااااااااااااااااای نمی دونین چقدر ذوق کردم وقتی امیر محمد رو دیدم کلی با هم بازی کردیم . بعدش رفتم خونه عمه یا عالمه بازی کردیم ولی وقتی مامان اومد منو ببره خونه داداشی یه عالمه گریه کرد طفلکی داداشم آخه من خیلی دوسش دارم راستی دیشب مامان اعظم برام یه تابلو نقاشی خرید . خرید قشنگ بود . مامان جانی هم برام بن بن بن شماره یک رو خرید 1 شبه کلی از عکساشو یاد گرفتن . هوراااااااااااا