ستایش ستایش، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

ستایش

یه روز برفی

1390/1/29 5:22
نویسنده : ستایش
179 بازدید
اشتراک گذاری

دوباره سلام .

امروز صبح که بیدار شدم مامان پنجره را باز کرد و با خوشحالی گفت : وای عزیز ببین چه برفی میاد  منظورش چی بود برف چیه دیگه وقتی اومدیم تو ماشین بابا گفت ستایشم به اینا که از آسمون میاد می گن برف .

niniweblog.com

بعدش مامان یه شعر برام خوند اینجوری :

برف آمده شبانه           رو پشت بام خانه
برف آمده رو گلها         رو حوض ها و باغچه ها

زمین سفید ،هوا سرد    ببین که برف چه ها کرد

رو جاده ها نشسته      رو مسجد و گلدسته

برف قاصدِ بهاره         زمستان ها می باره.

دیدی برف چقدر قشنگه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سلام جوجه ی خاله
23 بهمن 89 14:56
عسل خاله، این مامانتو نصیحت کن انقده بالا پائین نره!!!! بیش فعال می شی خاله، ها!!!!!
بابایییییییییییییییییییییییییییییییییی
23 بهمن 89 15:40
ستایش عزیزم ای شکوفه آرزو و بهار امیدم، امید آن دارم که چون باد همیشه تکاپوگر و چون برق، همواره ظلمت‌شکاف و چون مهر، همیشه پرتو‌افشان و چون بدر، هماره شب‌زنده‌دار و چون شباهنگ همه شب سحرخیز باشی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ستایش می باشد