یه روز برفی
دوباره سلام .
امروز صبح که بیدار شدم مامان پنجره را باز کرد و با خوشحالی گفت : وای عزیز ببین چه برفی میاد منظورش چی بود برف چیه دیگه وقتی اومدیم تو ماشین بابا گفت ستایشم به اینا که از آسمون میاد می گن برف .
بعدش مامان یه شعر برام خوند اینجوری :
برف آمده شبانه رو پشت بام خانه
برف آمده رو گلها رو حوض ها و باغچه ها
زمین سفید ،هوا سرد ببین که برف چه ها کرد
رو جاده ها نشسته رو مسجد و گلدسته
برف قاصدِ بهاره زمستان ها می باره.
دیدی برف چقدر قشنگه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی