ستایش ستایش، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

ستایش

خدای مهربون

دويدم ودويدم به يك سؤال رسيدم كيه كه توي دنيا ماهي مي ده به دريا؟ برف و تگرگ مي سازه درخت و برگ مي سازه؟ به بلبلا آواز مي ده به موش دم دراز مي ده به آدمها خواب مي ده آفتاب و مهتاب مي ده جواب تو آسونه خداي مهربونه هر بچه اي مي دونه ...
19 ارديبهشت 1390

عشق منی بابا

بابا دوستم داره قد آسمون مثل ماهه این بابای مهربون بابا صبح ها منو بیدار می‌کنه بعد میره برای ما کار میکنه بابا می‌بره منو توی حموم ریزه ریزه آب گرم میریزه روم بابا می‌بره منو می‌گردونه می‌گیره دور خودش می‌چرخونه بابا گاهی منو محکم میگیره من خوشم میاد و خندم میگیره بابا دوستم داره قد آسمون آفرین به این بابای مهربون      ...
8 ارديبهشت 1390

من مامانمو دوست دارم

سلام دوستای خوبم . امروز یه کم دلم قصه داره  آخه مامان جونم امروز ناراحته اینقدر که این پله ها رو بالا و پایین می ره من خسته شدم . یه آقای بی تربیت امروز با مامانم بد صحبت کرد   اونا فکر می کنن من نمی شنوم ولی من الان خیلی بزرگ شدم می فهمم وقتی بابام بهم می گه ستایشم خوبی ؟  خدایا من و تو می دونیم که مامانا چقدر مهربونن پس ...   ...
8 ارديبهشت 1390

تشکر از خاله لیلا

سلام خاله جونم  خوبین ؟ عمو حامد خوبه ؟ شمال دیدمتون خیلی باحال بودین  ولی چرا بی خبر از شمال رفتین ؟ ایشااله زودتر دوباره ببینمتون . ممنونم که به بهم سر زدین . خیلی دوستون دارم . بووووووووووووووووووووس . ...
30 فروردين 1390

مهمونی گوجه ای

سلام دوستای مهربون . خوبین ؟ دیشب یه مهمون خیلی با مزه داشتیم . عمو اصغر اینا اومده بودن با گوجه جون . البته اسم خودش یعنی پسر عموی من گوجه نیستا اسمش محمد حسامه مامانم چون خیلی دوسش داره بهش میگه گوجه هی بابا و مامان باهاش بازی می کردن من هی حسودیم می شد  آخرم اینقدر باهاش بازی کردن که تو شلوارش جیش کرد طفلکی یه عالمه خجالت کشیده بود بعدش مامانم یکی از لباسامو به محمد حسام پوشوند چقدرهم خوشگل شده بود گوجه جون ...
30 فروردين 1390

تبریک به بابای قشنگم

سلام بابایی جونم . مبارکه به به به چشم ما روشن  شنیدم ارشد قبول شدی . آفرین بابای توپولم  البته مامان هی به شما می گه توپول  مامان می گه از قدم من بوده راست می گه یعنی شما منو یه عالمه دوست داری  حالا این ارشد که می گن چی هست خوشمزه است ...
29 فروردين 1390

ستایش رفته خرید

سلام . سلام . سلام دوستای خوبم به قول بزرگتر ها روزهای آخر سال خوش می گذره ؟ خونه تکونی کردین ؟ من که با مامانم کمک کردم همه جا رو تمیز کردیم   تازه دیروز با مامان و بابا رفتیم یه جای باحال . مامان یه عالمه چیزای خوشگل برام خرید . بلوز ، شلوار ، کفش ، دامن ، شیشه شیر ، پستونک ، شونه  ...  تازه داریم آماده می شیم بریم خونه مامان لیلا . من که خیلی دوست دارم ببینمش آخه هنوز ندیدمشون ...
29 فروردين 1390

پایان سال 89 و شروع سال 1390

سلام دوستای خوبم . این آخرین مطلب سال ۸۹ هست . ممکنه تا ۲۰ روز دیگه نتونم بهتون سر بزنم  همتونو دوست دارم . امیدوارم تو عید یه عالمه بهتون خوش بگذره مواظب خودتون باشین ماماناتونو اذیت نکنین . باشه   ...
29 فروردين 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ستایش می باشد